یه خبر خوب (124)

ساخت وبلاگ
می دونی، گاهی وقت ها افسانه ها تبدیل به واقعیت میشن

و گاهی وقت ها هم واقعیت ها تبدیل به افسانه میشن

اما کیست که بفهمد

کدام واقعیت، افسانه است؟

و کدام افسانه، واقعیت؟

موضوعات مرتبط: زندگی من، بدون من ، کتاب های من

یه خبر خوب (124)...
ما را در سایت یه خبر خوب (124) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mypurplelife بازدید : 197 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 21:00

از فردا به مدت هفت روز از 9 صبح تا 5 بعد از ظهر باید یه دوره ی آموزشی رو بگذرونم. معلوم نیست اونجا میخوان چکار کنن که هشت ساعت یکسره همه رو نگه میدارن!

موضوعات مرتبط: زندگی من، بدون من

یه خبر خوب (124)...
ما را در سایت یه خبر خوب (124) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mypurplelife بازدید : 174 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 21:00

سلام به شما. اسم رسمی من یک چیزی هست ولی دوست دارم که همه من رو به اسم بابک سدا کنن. این نام ریشه در زبان پارسی میانه یا پهلوی داره و به معنی پدر جوان هست. من در اواخر قرن بیستم متولد شدم. تا امروز، قسمتی از قرن بیستم و قسمتی از قرن بیست و یکم رو زندگی کردم... و اگه خوش شانس باشم، در همین قرن بیست و یکم هم از دنیا خواهم رفت...+ نام من: کاپیتان بابک+ سن من: اینو نمی دونم ولی متولد سال 66 هستم+ میهن من: ایران و سیاره آبی و زیبای زمین+ دین من: انسانیت+ قانون من: روپرازداری، وفاداری، پای بندی به قول و پیمان یه خبر خوب (124)...
ما را در سایت یه خبر خوب (124) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mypurplelife بازدید : 185 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 21:00

بچه ها می گفتن بچه ها یادتونه یه زمانی ماجرای "ایمیل ملی" (!!!) چقدر تو بوق و کَرنا بود؟؟؟؟؟؟راستی انتهای ماجراش چی شد؟؟؟ بچه ها می گفتن ای بابا، اونو که فقط دانشگاه ها استاداشون رو مجبور میکردن از اون ایمیل ها داشته باشن و بعدشم استادا دانشجوها رو مجبور میکردن که مقاله ها و تحقیقاتشون رو فقط با ایمیل ملی به ایمیل ملی استاد ارسال کنن! فقط نمی دونیم چرا برای کارهای شخصی شون، دیگه آدرس ایمیل استادا میشد Gmail و Yahoo دوباره. ها توی ادارات دولتی هم این کارو میکردنا. کارمندها باید ایمیل ملی میداشتن وگرنه اشکالاتی براشون بوجود میومد... بخش های مختلف ادارات دولتی هم مجهز به ایمیل ملی شدند... اوه میگم اون "همراه ملی" که یه تکنولوژی منحصربفرد داشت چی شد؟؟؟ همونی که راحت تو جیب جا میشد و راحت از جیب در می اومد رو میگم دیگه... شاید توی داشبورد "خودروی ملی" باشه یکی شون... همون خودرویی که هی همه میگن آشغاله و امن نیست، همونی که هی تو "رسانه ملی" مسخرش میکنن، همونی که رییس رؤسای کارخونه های تولید کننده شون هم سوارشون نمیشن، همونی که رییس "خانه ملت" هم همین چند روز پیش گفت بابا صندلی هاش رو جوری درست کنین که آدم روش میشینه سالم بمونه!!! و... سروش... پیام رسان ملی... یکی میگفت خدایا شکرت، دیگه اطلاعاتمون دست بیگانگان قرار نمیگیره! یکی دیگه از اون ور پا شد گفت من ترجیح میدم اطلاعاتم دست خود نتانی یه خبر خوب (124)...
ما را در سایت یه خبر خوب (124) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mypurplelife بازدید : 163 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 21:00

یه زمانی بود در گذشته که استادم کفش دوزک پیر احساس میکرد از نظر فکری خیلی تنهاست. هر چی میگفت، جلوش جبهه میگرفتن، بهش حمله میکردن، مسخرش میکردن و بهش می خندیدن. اما حالا می بینه که کم کم خیلی ها، حتی خیلی از همون افرادی که یه روزی بهش می خندیدن، دارن به درستی افکار و حرف هاش ایمان میارن و حالا خود اون ها که یک زمانی انکار میکردن، دارن از این مسائل حرف میزنن! حالا خود اون ها دارن همون حرف ها رو میزنن! این قانون طبیعی طبیعته! این تغییر و تحول رو میگم. مثل مهران مدیری. یادمه یه زمانی چقدر این ایرانی های خارج از کشور رو مسخره میکرد... امروز که واقعیت های وحشت انگیز و تلخ جامعه ی خودش رو درک کرده، داره چپ و راست از بدبختی های ایران و ایرانی در همینجا، در همین سرزمین گل و بلبل، حرف میزنه و متلک میندازه به این دولت و اون دولت و این مقام مسئول و اون مقام مسئول... این قانون طبیعی دنیاست که رخ میده... فقط برای هر کسی به زمان متفاوتی نیاز داره خلااااااصه، موضوع کم سوادی و کم اطلاعاتی ما مردم هم یکی از همون مباحثه که الان در خود رسانه ی ملی دارن بیست و چهار ساعته ازش حرف میزنن. رامبد جوان و مهران مدیری که توی برنامه هاشون خندوانه و دورهمی در مورد این معضل برنامه هایی اجرا کردن... مثل ماجراهای کتاب خوانی، حافظ خوانی، املای کلمات....... املا، املا، املا، چند روز کامنت های سایت های مختلف سیاسی و یه خبر خوب (124)...
ما را در سایت یه خبر خوب (124) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mypurplelife بازدید : 210 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 21:00